معنی فارسی unassuaged
B1بیپاسخ، به حالتی اشاره دارد که احساس یا نگرانی برطرف نشده یا تسکین نیافته است.
Not eased or calmed; remaining unsettled.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not assuaged; not calmed, appeased, mitigated, alleviated, satisfied or diminished.
example
معنی(example):
نگرانیهای او پس از جلسه بیپاسخ ماند.
مثال:
His concerns remained unassuaged after the meeting.
معنی(example):
یک ترس بیپاسخ میتواند منجر به اضطراب شود.
مثال:
An unassuaged fear can lead to anxiety.
معنی فارسی کلمه unassuaged
:
بیپاسخ، به حالتی اشاره دارد که احساس یا نگرانی برطرف نشده یا تسکین نیافته است.