معنی فارسی unbelt

B1

باز کردن یا جدا کردن کمربند، معمولاً در مورد لباس یا کیف.

To remove or loosen a belt.

verb
معنی(verb):

To remove a belt

معنی(verb):

To relax, unwind

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت قبل از نشستن کمربند شلوارش را باز کند.

مثال:

He decided to unbelt his trousers before sitting down.

معنی(example):

او مجبور شد کمربند کیفش را باز کند تا کلیدهایش را پیدا کند.

مثال:

She had to unbelt her bag to find her keys.

معنی فارسی کلمه unbelt

: معنی unbelt به فارسی

باز کردن یا جدا کردن کمربند، معمولاً در مورد لباس یا کیف.