معنی فارسی unbendable

B1

که نمی‌تواند خم شود، به ماده‌ای اشاره دارد که قدرت خم شدن را ندارد.

Unable to be bent.

adjective
معنی(adjective):

Not bendable

example
معنی(example):

این فلز غیرقابل خم شدن است و شکل خود را حفظ می‌کند.

مثال:

This metal is unbendable and maintains its shape.

معنی(example):

نی غیرقابل خم شدن برای اسموتی‌ها عالی است.

مثال:

The unbendable straw is perfect for smoothies.

معنی فارسی کلمه unbendable

: معنی unbendable به فارسی

که نمی‌تواند خم شود، به ماده‌ای اشاره دارد که قدرت خم شدن را ندارد.