معنی فارسی unbiased

B2

بی‌طرف، بدون تعصب، شخصی که نظر یا قضاوتی متعادل و بدون تأثیرپذیری از جانب را دارد.

Not influenced by personal feelings or opinions; fair.

adjective
معنی(adjective):

Impartial or without bias or prejudice.

example
معنی(example):

قاضی در این پرونده تصمیمی بی‌طرفانه اتخاذ کرد.

مثال:

The judge made an unbiased decision in the case.

معنی(example):

داشتن یک دیدگاه غیرجانبدار در ارزیابی شواهد بسیار مهم است.

مثال:

It's important to have an unbiased view when assessing the evidence.

معنی فارسی کلمه unbiased

: معنی unbiased به فارسی

بی‌طرف، بدون تعصب، شخصی که نظر یا قضاوتی متعادل و بدون تأثیرپذیری از جانب را دارد.