معنی فارسی unbiddable
B1بیاطاعت، کسی که نمیتواند یا نمیخواهد از اوامر اطاعت کند.
Not willing to be controlled or directed; disobedient.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not biddable
example
معنی(example):
سگ بیاطاعت بود و از پیروی از دستورات خودداری کرد.
مثال:
The dog was unbiddable and refused to follow commands.
معنی(example):
طبیعت ناخوشایند او باعث شد که استخدام او دشوار شود.
مثال:
Her unbiddable nature made it difficult for her to hold a job.
معنی فارسی کلمه unbiddable
:
بیاطاعت، کسی که نمیتواند یا نمیخواهد از اوامر اطاعت کند.