معنی فارسی unbowed
C1سر فرود نیاوردن، تسلیم نشدن؛ توصیف شخصی که به رغم فشارها و مشکلات تسلیم نمی‌شود.
Not bending or yielding under pressure; unyielding.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not bowed; erect or upright.
معنی(adjective):
Not subdued or deterred.
example
معنی(example):
با وجود چالش‌ها، او ایستاد و سر فرود نیاورد.
مثال:
Despite the challenges, she stood unbowed.
معنی(example):
روح او حتی در زمان‌های سخت نیز سر فرود نیاورد.
مثال:
His spirit remained unbowed even in tough times.
معنی فارسی کلمه unbowed
:
سر فرود نیاوردن، تسلیم نشدن؛ توصیف شخصی که به رغم فشارها و مشکلات تسلیم نمی‌شود.
