معنی فارسی unbox
A2از جعبه خارج کردن، اشیاء را پس از خرید از بستهبندی آنها جدا کردن.
To remove something from its box or packaging.
- verb
verb
معنی(verb):
To remove from a box.
معنی(verb):
To retrieve (a value of a primitive type) from the object in which it is boxed.
example
معنی(example):
بیایید با هم گوشی جدید را از جعبه بیرون بیاوریم.
مثال:
Let's unbox the new phone together.
معنی(example):
او نمیتوانست صبر کند تا کنسول جدید بازی خود را از جعبه بیرون بیاورد.
مثال:
He couldn't wait to unbox his new gaming console.
معنی فارسی کلمه unbox
:
از جعبه خارج کردن، اشیاء را پس از خرید از بستهبندی آنها جدا کردن.