معنی فارسی unburden

B1

سبک کردن یا رها کردن از بار سنگین احساسات یا مسئولیت‌ها.

To free oneself from burdens or worries.

verb
معنی(verb):

To free from burden, or relieve from trouble.

example
معنی(example):

نوشتن در یک دفتر می‌تواند به شما کمک کند تا افکارتان را سبک کنید.

مثال:

Writing in a journal can help you unburden your thoughts.

معنی(example):

وقت آن است که از تمام نگرانی‌هایی که به دوش می‌کشید، سبک شوید.

مثال:

It's time to unburden yourself from all the worries you carry.

معنی فارسی کلمه unburden

: معنی unburden به فارسی

سبک کردن یا رها کردن از بار سنگین احساسات یا مسئولیت‌ها.