معنی فارسی uncharacteristically
B1به طرز غیرمعمول، نشان‌دهنده رفتار یا ویژگی‌ای است که معمولاً انتظار نمی‌رود.
In a way that is not typical of a particular person or thing.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In an uncharacteristic manner.
example
معنی(example):
او به طور غیرمعمولی پیشنهاد کمک داد.
مثال:
She uncharacteristically offered to help.
معنی(example):
او امروز به طور غیرمعمولی عصبی شد.
مثال:
He uncharacteristically lost his temper today.
معنی فارسی کلمه uncharacteristically
:
به طرز غیرمعمول، نشان‌دهنده رفتار یا ویژگی‌ای است که معمولاً انتظار نمی‌رود.
