معنی فارسی uncharismatic

B1

به فردی اطلاق می‌شود که دارای جذابیت یا توانایی جذب مردم نیست.

Lacking charm or appeal; unable to attract or engage others.

adjective
معنی(adjective):

Not charismatic; lacking charisma.

example
معنی(example):

سخنران غیرخارق‌العاده نتوانست جذب شنوندگان شود.

مثال:

The uncharismatic speaker failed to engage the audience.

معنی(example):

رفتار غیرزمین‌زده‌اش باعث شد که مردم نتوانند با او ارتباط برقرار کنند.

مثال:

His uncharismatic demeanor made it hard for people to connect with him.

معنی فارسی کلمه uncharismatic

: معنی uncharismatic به فارسی

به فردی اطلاق می‌شود که دارای جذابیت یا توانایی جذب مردم نیست.