معنی فارسی uncharitable
B1به صفتی اطلاق میشود که نشانه نیکوکاری یا بخشش نیست.
Not generous or charitable; lacking in kindness towards others.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not charitable
example
معنی(example):
نظرات غیرخیرخواهانه او احساسات دیگران را زخم زد.
مثال:
His uncharitable comments hurt the feelings of others.
معنی(example):
آنها او را به خاطر غیرخیرخواه بودن نسبت به نیازمندان سرزنش کردند.
مثال:
They criticized her for being uncharitable to those in need.
معنی فارسی کلمه uncharitable
:
به صفتی اطلاق میشود که نشانه نیکوکاری یا بخشش نیست.