معنی فارسی unconditionally

B2

به‌طور بی‌قید و شرط، یعنی بدون هیچ شرطی.

In a way that is not subject to any conditions.

adverb
معنی(adverb):

Without condition, absolutely.

example
معنی(example):

او به او به‌طور بی‌قید و شرط اعتماد می‌کند.

مثال:

He trusts her unconditionally.

معنی(example):

آنها به طور بی‌قید و شرط یکدیگر را دوست دارند، مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد.

مثال:

They love each other unconditionally, no matter what happens.

معنی فارسی کلمه unconditionally

: معنی unconditionally به فارسی

به‌طور بی‌قید و شرط، یعنی بدون هیچ شرطی.