معنی فارسی unconsenting

B1

عدم رضایت، حالتی که فردی بدون تأیید و رضایت خود در یک شرایط یا فعالیت مشارکت می‌کند.

Not having given consent; done without permission.

adjective
معنی(adjective):

Not consenting

example
معنی(example):

بیمار بدون رضایت هیچ اطلاعاتی از انجام جراحی نداشت.

مثال:

The unconsenting patient had no idea the surgery was happening.

معنی(example):

ادامه دادن بدون رضایت در تصمیمات مهم اشتباه است.

مثال:

It is wrong to proceed unconsenting in important decisions.

معنی فارسی کلمه unconsenting

: معنی unconsenting به فارسی

عدم رضایت، حالتی که فردی بدون تأیید و رضایت خود در یک شرایط یا فعالیت مشارکت می‌کند.