معنی فارسی unconsolidated
B2غیرمستحکم، حالتی که در آن مواد یا ساختارها به درستی به هم متصل نشده‌اند.
Not solidified or made firm; lacking cohesion.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not (yet) consolidated
مثال:
unconsolidated backfill
example
معنی(example):
خاک غیرمتراکم مستعد فرسایش است.
مثال:
The unconsoldated soil is prone to erosion.
معنی(example):
رسوب‌های غیرمتراکم می‌توانند به ساختارهای ناپایدار منجر شوند.
مثال:
Unconsolidated sediments can lead to unstable structures.
معنی فارسی کلمه unconsolidated
:
غیرمستحکم، حالتی که در آن مواد یا ساختارها به درستی به هم متصل نشده‌اند.
