معنی فارسی unconsumed
B1بیاستفاده، به موارد یا منابعی اشاره دارد که مصرف نشدهاند.
Not consumed or used; remaining unused.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not consumed.
example
معنی(example):
غذا روی میز بیاستفاده ماند.
مثال:
The food remained unconsumed on the table.
معنی(example):
پس از پایان پروژه، منابع زیادی بیاستفاده باقی ماندند.
مثال:
There were many unconsumed resources after the project ended.
معنی فارسی کلمه unconsumed
:
بیاستفاده، به موارد یا منابعی اشاره دارد که مصرف نشدهاند.