معنی فارسی unconsummated
B1بیثمر، به رابطه یا فعالیتی اطلاق میشود که به مرحله نهایی نرسیده است.
Not brought to completion or fulfillment; unaccomplished.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not consummated
example
معنی(example):
رابطه آنها با وجود احساسات قویشان بیثمر باقی ماند.
مثال:
Their relationship remained unconsummated despite their strong feelings.
معنی(example):
یک رویای تحققنیافته میتواند منجر به پشیمانی شود.
مثال:
An unconsummated dream can often lead to regret.
معنی فارسی کلمه unconsummated
:
بیثمر، به رابطه یا فعالیتی اطلاق میشود که به مرحله نهایی نرسیده است.