معنی فارسی uncouple
B2 /ʌnˈkʌpəl/جدا کردن یا قطع کردن، به ویژه در مورد روابط یا پیوندها.
To separate or disconnect, especially in relation to emotional or physical connections.
- verb
verb
معنی(verb):
To disconnect or detach one thing from another.
مثال:
We uncoupled the trailer and left it behind.
معنی(verb):
To come loose.
معنی(verb):
To loose, as dogs, from their couples.
example
معنی(example):
درمانگر به آنها کمک کرد تا پیوندهای عاطفی خود را جدا کنند.
مثال:
The therapist helped them uncouple their emotional ties.
معنی(example):
آنها پس از سال‌ها با هم بودن تصمیم به جدا شدن گرفتند.
مثال:
They decided to uncouple after many years together.
معنی فارسی کلمه uncouple
:
جدا کردن یا قطع کردن، به ویژه در مورد روابط یا پیوندها.
