معنی فارسی uncultured

B1

بی‌فرهنگ، به فردی اشاره دارد که در دانش یا آداب اجتماعی آموزش دیده نیست.

Lacking cultured manners or education; unsophisticated.

adjective
معنی(adjective):

Not cultured or civilized; lacking in delicacy or refinement.

example
معنی(example):

او بی‌فرهنگ به نظر می‌رسید و از آداب و رسوم ابتدایی بی‌خبر بود.

مثال:

He seemed uncultured, unaware of basic etiquette.

معنی(example):

رفتار بی‌فرهنگ همه را در آن رویداد شگفت‌زده کرد.

مثال:

The uncultured behavior surprised everyone at the event.

معنی فارسی کلمه uncultured

: معنی uncultured به فارسی

بی‌فرهنگ، به فردی اشاره دارد که در دانش یا آداب اجتماعی آموزش دیده نیست.