معنی فارسی under-eye
B1منطقهای در زیر چشم، جایی که معمولاً پف میکند و بروز نشانههای خستگی در آن مشاهده میشود.
The area located below the eyes, often associated with tiredness or puffiness.
- NOUN
example
معنی(example):
او کرم را به ناحیه زیر چشمش زد تا پف آن را کاهش دهد.
مثال:
She applied cream to her under-eye area to reduce puffiness.
معنی(example):
کیسههای زیر چشمش او را خسته نشان میداد.
مثال:
The under-eye bags made him look tired.
معنی فارسی کلمه under-eye
:
منطقهای در زیر چشم، جایی که معمولاً پف میکند و بروز نشانههای خستگی در آن مشاهده میشود.