معنی فارسی under-invested

B2

کمتر از میزان لازم سرمایه‌گذاری شده، به ویژه در پروژه‌ها یا بخش‌های اقتصادی.

Having received inadequate investment to meet its needs.

example
معنی(example):

این پروژه به طور کمتر از حد نیاز سرمایه‌گذاری شد که منجر به تأخیرها شد.

مثال:

The project was under-invested, resulting in delays.

معنی(example):

یک بخش که به طور کمتر از حد نیاز سرمایه‌گذاری شده، معمولاً در رشد با مشکل روبرو می‌شود.

مثال:

An under-invested sector often struggles to grow.

معنی فارسی کلمه under-invested

: معنی under-invested به فارسی

کمتر از میزان لازم سرمایه‌گذاری شده، به ویژه در پروژه‌ها یا بخش‌های اقتصادی.