معنی فارسی underfeeding
B1عمل یا فرآیند ندادن غذا بهاندازه کافی، که ممکن است به مشکلات سلامتی منجر شود.
The act of providing insufficient food.
- verb
verb
معنی(verb):
To feed inadequately or insufficiently
example
معنی(example):
تغذیه ناکافی میتواند منجر به مشکلات جدی بهداشتی شود.
مثال:
Underfeeding can lead to serious health problems.
معنی(example):
تغذیه ناکافی حیوانات خانگی یک مشکل شایع است.
مثال:
The underfeeding of pets is a common issue.
معنی فارسی کلمه underfeeding
:
عمل یا فرآیند ندادن غذا بهاندازه کافی، که ممکن است به مشکلات سلامتی منجر شود.