معنی فارسی unfilled
B1 /ʌnˈfɪld/پر نشدن، بدون پر کردن، خالی.
Not filled in, remaining empty.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not filled, especially occupational positions.
example
معنی(example):
فرم درخواست بدون پر شدن رها شد.
مثال:
The application form was left unfilled.
معنی(example):
جایگاههای خالی باقیمانده نگرانکننده برای تیم بودند.
مثال:
The unfilled vacancies were a concern for the team.
معنی فارسی کلمه unfilled
:
پر نشدن، بدون پر کردن، خالی.
