معنی فارسی unfired
B1به معنی چیزی که تبدیل به شکل نهایی خود نشده و هنوز پخته نشده است.
Not subjected to firing; in a raw or unprocessed state.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not fired
example
معنی(example):
خاک رس هنوز نپخته بود، بنابراین نرم و انعطافپذیر بود.
مثال:
The clay was still unfired, so it was soft and pliable.
معنی(example):
هنرمند ترجیح میدهد با مواد نپخته کار کند تا بافتهای منحصر به فردی ایجاد کند.
مثال:
The artist prefers working with unfired materials to create unique textures.
معنی فارسی کلمه unfired
:
به معنی چیزی که تبدیل به شکل نهایی خود نشده و هنوز پخته نشده است.