معنی فارسی unincorporated

B2

غیرسازمان‌دهی شده، اشاره به ناحیه‌ای که به یک واحد قانونی یا تجاری تبدیل نشده است.

Not formed into a legal corporation or municipality.

adjective
معنی(adjective):

Not organized as a corporation.

معنی(adjective):

(of land or the like) Not contained in a municipality.

example
معنی(example):

این منطقه غیرسازمان‌دهی شده است و خدمات دولتی محلی ندارد.

مثال:

The area is unincorporated and doesn't have local government services.

معنی(example):

منطقه‌های غیرسازمان‌دهی شده عموماً زیرساخت‌های موجود در شهرها را ندارند.

مثال:

Unincorporated areas often lack the infrastructure found in cities.

معنی فارسی کلمه unincorporated

: معنی unincorporated به فارسی

غیرسازمان‌دهی شده، اشاره به ناحیه‌ای که به یک واحد قانونی یا تجاری تبدیل نشده است.