معنی فارسی unlashed

B1

به معنای آزاد شده از زنجیر یا محدودیت، به ویژه در مورد فشارهای روحی یا جسمی.

Released or freed from restraint or confinement.

verb
معنی(verb):

To unfasten.

adjective
معنی(adjective):

Without eyelashes.

example
معنی(example):

او بعد از تعطیلات از تمام بارهایش آزاد شده احساس می‌کرد.

مثال:

She felt unlashed from all her burdens after the vacation.

معنی(example):

اسب بعد از سفر از کالسکه باز شد.

مثال:

The horse was unlashed from the cart after the journey.

معنی فارسی کلمه unlashed

: معنی unlashed به فارسی

به معنای آزاد شده از زنجیر یا محدودیت، به ویژه در مورد فشارهای روحی یا جسمی.