معنی فارسی unlatches

B1

عمل باز کردن قفل یا قفل در، معمولاً به وسیله دست یا ابزار انجام می‌شود.

To release or open a latch, allowing a door or gate to be opened.

verb
معنی(verb):

Remove from a latch

example
معنی(example):

او قفل دروازه را باز می‌کند تا سگ را بیرون ببرد.

مثال:

He unlatches the gate to let the dog out.

معنی(example):

او همیشه پنجره‌اش را باز می‌کند تا از هوای تازه لذت ببرد.

مثال:

She always unlatches her window to enjoy the fresh air.

معنی فارسی کلمه unlatches

: معنی unlatches به فارسی

عمل باز کردن قفل یا قفل در، معمولاً به وسیله دست یا ابزار انجام می‌شود.