معنی فارسی unlashing

B1

عمل آزاد کردن یا باز کردن چیزی، به ویژه در مورد فشارها یا محدودیت‌ها.

The process of releasing or undoing what has been tied or fastened.

verb
معنی(verb):

To unfasten.

example
معنی(example):

چندین بند را باز کردن اجازه می‌دهد تا قایق به راحتی شنا کند.

مثال:

Unlashing the ties allowed the boat to float freely.

معنی(example):

آزاد کردن احساساتش به او کمک کرد که بهتر احساس کند.

مثال:

Unlashing his emotions helped him feel better.

معنی فارسی کلمه unlashing

: معنی unlashing به فارسی

عمل آزاد کردن یا باز کردن چیزی، به ویژه در مورد فشارها یا محدودیت‌ها.