معنی فارسی unlettered

B2

به معنای 'ناآگاه از نوشتن و خواندن' و به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد توانایی خواندن و نوشتن ندارد.

Lacking the ability to read and write.

adjective
معنی(adjective):

Not instructed in letters; not well educated; unable to read

معنی(adjective):

Not expressed in or marked with letters

example
معنی(example):

او بی‌سواد بود و نمی‌توانست بخواند یا بنویسد.

مثال:

He was unlettered and could not read or write.

معنی(example):

جمعیت بیسواد در تحصیل با مشکل مواجه بود.

مثال:

The unlettered population struggled with education.

معنی فارسی کلمه unlettered

: معنی unlettered به فارسی

به معنای 'ناآگاه از نوشتن و خواندن' و به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد توانایی خواندن و نوشتن ندارد.