معنی فارسی unliberated
B1به معنی 'آزاد نشده' و به وضعیتی اطلاق میشود که فرد یا گروهی تحت کنترل و محدودیت قرار دارند.
Not freed or released from restrictions or conditions.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not liberated; unfreed.
example
معنی(example):
بسیاری تحت قوانین سخت احساس آزادی نکردند.
مثال:
Many felt unliberated under strict regulations.
معنی(example):
این جامعه از سنتهای قدیمی آزاد نشد.
مثال:
The community remained unliberated from outdated traditions.
معنی فارسی کلمه unliberated
:
به معنی 'آزاد نشده' و به وضعیتی اطلاق میشود که فرد یا گروهی تحت کنترل و محدودیت قرار دارند.