معنی فارسی unlikable
B2غیرقابل دوست داشتن، توصیف فرد یا چیزی که نمیتوان به راحتی دوستش داشت.
Describing someone or something that is difficult to like.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not likable
example
معنی(example):
شخصیت داستان به قدری غیرقابل دوست داشتن بود که هیچکس با او همدردی نکرد.
مثال:
The character in the story was so unlikable that nobody sympathized with him.
معنی(example):
گاهی اوقات، افراد غیرقابل دوست داشتن میتوانند درسهای ارزشمندی به ما بیاموزند.
مثال:
Sometimes, unlikable people can teach us valuable lessons.
معنی فارسی کلمه unlikable
:
غیرقابل دوست داشتن، توصیف فرد یا چیزی که نمیتوان به راحتی دوستش داشت.