معنی فارسی unlivable

B1

غیرقابل سکونت، به حالتی اشاره دارد که خطرناک یا نامناسب برای زندگی باشد.

Not suitable for living or inhabiting.

adjective
معنی(adjective):

That cannot be lived

مثال:

an unlivable life

معنی(adjective):

Unfit to be lived in; uninhabitable

مثال:

an unlivable planet

example
معنی(example):

این خانه پس از سیل غیرقابل سکونت شد.

مثال:

The house became unlivable after the flood.

معنی(example):

شرایط در آن منطقه برای خانواده‌ها غیرقابل سکونت بود.

مثال:

The conditions in the area were unlivable for families.

معنی فارسی کلمه unlivable

: معنی unlivable به فارسی

غیرقابل سکونت، به حالتی اشاره دارد که خطرناک یا نامناسب برای زندگی باشد.