معنی فارسی unmatched
B2بی‌نظیر، بدون همتا؛ به چیزی یا کسی اطلاق می‌شود که با هیچ چیز یا کسی قابل مقایسه نیست.
Not matched or equaled; having no equal.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To separate a matching pair.
adjective
معنی(adjective):
(of a pair of things) not matched; odd
معنی(adjective):
(of a single thing) not matched with anything else
معنی(adjective):
Peerless; unrivalled; beyond comparison
example
معنی(example):
استعداد او با هیچ‌کس دیگر در کلاس قابل مقایسه نیست.
مثال:
Her talent is unmatched by anyone else in the class.
معنی(example):
این طراحی در اصالت خود بی‌نظیر است.
مثال:
This design is unmatched in its originality.
معنی فارسی کلمه unmatched
:
بی‌نظیر، بدون همتا؛ به چیزی یا کسی اطلاق می‌شود که با هیچ چیز یا کسی قابل مقایسه نیست.
