معنی فارسی unmediated
B1بدون واسطه، به معنای عدم وجود میانجی یا متوسل به کسی برای ایجاد ارتباط.
Not mediated; direct and unfiltered.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not mediated
example
معنی(example):
تجربه بدون واسطه از طبیعت نفسگیر است.
مثال:
The unmediated experience of nature is breathtaking.
معنی(example):
او تعاملات بدون واسطه را بر ارتباطات دیجیتال ترجیح میداد.
مثال:
He preferred unmediated interactions over digital communications.
معنی فارسی کلمه unmediated
:
بدون واسطه، به معنای عدم وجود میانجی یا متوسل به کسی برای ایجاد ارتباط.