معنی فارسی unprejudiced
B2غیر جانبدار، بدون تعصب یا پیشداوری به یک شخص یا گروه و نظر دادن به طرز عادلانه.
Not having or showing bias or prejudice; fair and impartial.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not prejudiced.
example
معنی(example):
او دیدگاهی غیر جانبدارانه نسبت به وضعیت دارد.
مثال:
He has an unprejudiced view of the situation.
معنی(example):
به رویکردی غیر جانبدارانه برای حل این مشکل نیاز داریم.
مثال:
We need an unprejudiced approach to resolve this issue.
معنی فارسی کلمه unprejudiced
:
غیر جانبدار، بدون تعصب یا پیشداوری به یک شخص یا گروه و نظر دادن به طرز عادلانه.