معنی فارسی unrealized

B1

به حالت یا وضعیتی اطلاق می‌شود که هنوز به واقعیت نپیوندد یا تحقق نیابد.

Not yet achieved or fulfilled.

adjective
معنی(adjective):

Not realized; possible to obtain or achieve, yet not obtained or achieved.

مثال:

The architect's unrealized dream was to design the tallest building in the world.

example
معنی(example):

با وجود تمام تلاش‌هایش، رویاهای او هنوز به واقعیت نپیوسته است.

مثال:

Her dreams remain unrealized despite all her hard work.

معنی(example):

بسیاری از پروژه‌های به تحقق نرسیده در کشو خاک می‌خورند.

مثال:

Many unrealized projects gather dust in the drawer.

معنی فارسی کلمه unrealized

: معنی unrealized به فارسی

به حالت یا وضعیتی اطلاق می‌شود که هنوز به واقعیت نپیوندد یا تحقق نیابد.