معنی فارسی unrepresented

B2

به معنای وجود افرادی است که در فرآیند یا گروه خاصی نمایندگی نمی‌شوند.

Not represented; lacking a voice or presence in a particular context.

adjective
معنی(adjective):

Not represented

example
معنی(example):

بسیاری از صداها در این بحث نادیده مانده‌اند.

مثال:

Many voices remain unrepresented in the discussion.

معنی(example):

این جامعه احساس می‌کند که توسط دولت نمایندگی نمی‌شود.

مثال:

The community feels unrepresented by the government.

معنی فارسی کلمه unrepresented

: معنی unrepresented به فارسی

به معنای وجود افرادی است که در فرآیند یا گروه خاصی نمایندگی نمی‌شوند.