معنی فارسی unrisen
B1به وضعیتی اشاره دارد که خمیر یا نانی که هنوز به اندازه کامل پف نکرده است.
Not having increased in size due to fermentation or leavening, typically in reference to dough.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not risen.
example
معنی(example):
خمیر پس از یک ساعت هنوز باد نکرده است.
مثال:
The dough is still unrisen after an hour.
معنی(example):
نان نپخته به زمان بیشتری برای پف کردن نیاز دارد.
مثال:
The unrisen bread will need more time to rise.
معنی فارسی کلمه unrisen
:
به وضعیتی اشاره دارد که خمیر یا نانی که هنوز به اندازه کامل پف نکرده است.