معنی فارسی unroadworthy
B2به وضعیتی اشاره دارد که یک وسیله نقلیه به دلیل خرابی یا نواقص، برای رانندگی ایمن نیست.
Not in a condition fit for safe road use.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Describing a vehicle which is not safe for use on the road.
example
معنی(example):
مکانیک خودرو را غیرقابلرانندگی اعلام کرد.
مثال:
The car was declared unroadworthy by the mechanic.
معنی(example):
رانندگی با وسیله نقلیه غیرقابلرانندگی میتواند خطرناک باشد.
مثال:
Driving an unroadworthy vehicle can be dangerous.
معنی فارسی کلمه unroadworthy
:
به وضعیتی اشاره دارد که یک وسیله نقلیه به دلیل خرابی یا نواقص، برای رانندگی ایمن نیست.