معنی فارسی unshaped

B1

بدون شکل، به معنای عدم وجود فرم یا ساختار مشخص.

Not given a definite shape or form.

adjective
معنی(adjective):

Having no distinct shape; formless or amorphous

example
معنی(example):

گل رس روی میز بدون شکل باقی‌مانده بود.

مثال:

The clay remained unshaped on the table.

معنی(example):

ایده‌های او هنوز در حال شکل‌گیری بود و به توسعه نیاز داشت.

مثال:

His ideas were still unshaped and needed development.

معنی فارسی کلمه unshaped

: معنی unshaped به فارسی

بدون شکل، به معنای عدم وجود فرم یا ساختار مشخص.