معنی فارسی unskilful

B1

بی‌مهارت، به فردی اطلاق می‌شود که در انجام کارها مهارت کافی نداشته باشد.

Lacking skill; not skillful.

adjective
معنی(adjective):

Not skillful.

example
معنی(example):

تلاش‌های ناتوان او برای تعمیر ماشین مشکل را بدتر کرد.

مثال:

His unskilful attempts at fixing the car made the problem worse.

معنی(example):

او در هنر مذاکره در جلسه احساس ناتوانی کرد.

مثال:

She felt unskilful at the art of negotiation during the meeting.

معنی فارسی کلمه unskilful

: معنی unskilful به فارسی

بی‌مهارت، به فردی اطلاق می‌شود که در انجام کارها مهارت کافی نداشته باشد.