معنی فارسی unsummoned

B1

بدون دعوت، به طور غیرمنتظره، به چیزی اشاره دارد که بدون خواست یا درخواست خود شخص به وجود می‌آید.

Appearing or occurring without being summoned or requested.

verb
معنی(verb):

To send (a summoned creature) back to its own plane of existence.

adjective
معنی(adjective):

Not summoned.

example
معنی(example):

او احساسات غیرمنتظره‌ای داشت، گویی که آنها بدون دعوت آمده بودند.

مثال:

He felt unexpected emotions, as if they were unsummoned.

معنی(example):

این خاطرات بدون دعوت به ذهن او هجوم آوردند.

مثال:

The memories came to him unsummoned, flooding his mind.

معنی فارسی کلمه unsummoned

: معنی unsummoned به فارسی

بدون دعوت، به طور غیرمنتظره، به چیزی اشاره دارد که بدون خواست یا درخواست خود شخص به وجود می‌آید.