معنی فارسی unsurmountable
C1غیرقابل غلبه، به حالتی اطلاق میشود که مشکلات یا چالشها قابل حل یا پشت سر گذاشتن نیستند.
Impossible to overcome; insurmountable difficulties.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Insurmountable
example
معنی(example):
آنها با چالشی که به نظر میرسید غیرقابل غلبه است، روبرو شدند.
مثال:
They faced what seemed like an unsurmountable challenge.
معنی(example):
موانع در ابتدا به نظر غیرقابل غلبه میرسیدند.
مثال:
The obstacles appeared unsurmountable at first.
معنی فارسی کلمه unsurmountable
:
غیرقابل غلبه، به حالتی اطلاق میشود که مشکلات یا چالشها قابل حل یا پشت سر گذاشتن نیستند.