معنی فارسی untarnished
B1به معنای چیزی که آسیب ندیده یا خراب نشده است، به خصوص در مورد شهرت یا اعتبار.
Not damaged or spoilt; refers to someone's reputation that has not been tarnished.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not tarnished
example
معنی(example):
شهرت او پس از آن حادثه دست نخورده باقی ماند.
مثال:
Her reputation remained untarnished after the incident.
معنی(example):
او یک سابقه دست نخورده در حرفه‌اش دارد.
مثال:
He has an untarnished record in his professional career.
معنی فارسی کلمه untarnished
:
به معنای چیزی که آسیب ندیده یا خراب نشده است، به خصوص در مورد شهرت یا اعتبار.
