معنی فارسی unwatchful
B2بیمراقب، نداشتن دقت و توجه نسبت به محیط.
Not watchful; lacking vigilance.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not watchful
example
معنی(example):
بیمراقبی میتواند به اشتباهات منجر شود.
مثال:
Being unwatchful can lead to mistakes.
معنی(example):
او بیمراقب بود و نشانهها را از دست داد.
مثال:
He was unwatchful and missed the signs.
معنی فارسی کلمه unwatchful
:
بیمراقب، نداشتن دقت و توجه نسبت به محیط.