معنی فارسی unwired

B1

بدون سیم، به شرایطی اطلاق می‌شود که به سیستم‌های سنتی متصل نیست.

Not connected by wires; often implies a sense of freedom from technology.

verb
معنی(verb):

To undo the wiring of.

example
معنی(example):

اتاق هتل بدون سیم‌کشی بود و جوی آرامبخش ارائه می‌داد.

مثال:

The hotel room was unwired, offering a calming atmosphere.

معنی(example):

در یک دنیای بی‌سیم، می‌توانیم از تکنولوژی قطع ارتباط کنیم.

مثال:

In an unwired world, we can disconnect from technology.

معنی فارسی کلمه unwired

: معنی unwired به فارسی

بدون سیم، به شرایطی اطلاق می‌شود که به سیستم‌های سنتی متصل نیست.