معنی فارسی unwisdom
B1عدم حکمت، به اوضاع یا شرایطی اشاره دارد که فرد بدون فکر عمل میکند.
The quality of lacking wisdom; a state of foolishness.
- noun
noun
معنی(noun):
Lack of wisdom; unwise conduct or action
example
معنی(example):
ناخوشاندیشی او به انتخابهای بدی در زندگی منجر شد.
مثال:
His unwisdom led to poor choices in life.
معنی(example):
نادیده گرفتن مشاوره میتواند ناشی از ناخواهانبودن باشد.
مثال:
Ignoring advice can be an act of unwisdom.
معنی فارسی کلمه unwisdom
:
عدم حکمت، به اوضاع یا شرایطی اشاره دارد که فرد بدون فکر عمل میکند.