معنی فارسی unwisely
B1بهطور غیرعاقلانه، به رفتاری اشاره دارد که بدون تفکر و آگاهی لازم انجام میشود.
In a manner that lacks wisdom; foolishly.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In an unwise manner; foolishly.
example
معنی(example):
او با نادیده گرفتن نشانههای هشدار، بهطور غیرعاقلانه عمل کرد.
مثال:
He acted unwisely by ignoring the warning signs.
معنی(example):
او در جلسه بهطور غیرعاقلانه صحبت کرد و همه را ناراحت کرد.
مثال:
She spoke unwisely during the meeting, upsetting everyone.
معنی فارسی کلمه unwisely
:
بهطور غیرعاقلانه، به رفتاری اشاره دارد که بدون تفکر و آگاهی لازم انجام میشود.