معنی فارسی unwithered
B2غیرپژمرده به حالتی اطلاق میشود که هنوز زنده و سالم باشد.
Not shriveled or dried.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not withered; fresh and whole.
example
معنی(example):
گلها با وجود گرما، هنوز پژمرده نشده بودند.
مثال:
The flowers remained unwithered despite the heat.
معنی(example):
روح او با وجود چالشها هنوز پژمرده نشده بود.
مثال:
Her spirit felt unwithered even after the challenges.
معنی فارسی کلمه unwithered
:
غیرپژمرده به حالتی اطلاق میشود که هنوز زنده و سالم باشد.