معنی فارسی unwitting

B2

غیرآگاهانه به حالتی اطلاق می‌شود که فرد اطلاعی از وقوع یا حقیقتی ندارد.

Not aware of the full facts; unknowingly.

adjective
معنی(adjective):

Unaware or uninformed; oblivious

معنی(adjective):

Unintentional

example
معنی(example):

او یک شرکت‌کننده غیرآگاه در نقشه بود.

مثال:

She was an unwitting participant in the scheme.

معنی(example):

کامنت‌های غیرآگاهانه او باعث سردرگمی شد.

مثال:

His unwitting comments caused confusion.

معنی فارسی کلمه unwitting

: معنی unwitting به فارسی

غیرآگاهانه به حالتی اطلاق می‌شود که فرد اطلاعی از وقوع یا حقیقتی ندارد.