معنی فارسی warning bell
B2زنگی که نشاندهندهی خطر یا مشکلی است که باید به آن توجه شود.
A signal that indicates something is amiss and requires attention.
- NOUN
example
معنی(example):
صدای ناگهانی مانند زنگ هشدار عمل کرد.
مثال:
The sudden noise acted like a warning bell.
معنی(example):
عدم پاسخ او زنگ هشدار برای من بود.
مثال:
Her failure to respond was a warning bell for me.
معنی فارسی کلمه warning bell
:
زنگی که نشاندهندهی خطر یا مشکلی است که باید به آن توجه شود.